عمو
بالاخره عمو رو گفت ، پارسا علاقه زیادی به عموهاش داره البته به غیر از اونا ١٥٠٠ تا عمو دیگه هم داره از اونجایی که به عمو میگفت عمه ، هیچ کدوم از عموها (عموهای کوچه بازاری )متوجه نمیشدن که داره اونا رو صدا میکنه و اگه هم میدونستن یادشون میرفت و همیشه صدای جیغ پارسا در حال صدازدن عموهاش بلند بود... یه بار تو پارک رفته بود بالای سرسره یه آقایی با بچه اش اومده بود بچه اش می ترسید بره بالای سرسره ، پارسا پیروزمندانه از اون بالا صدا می زد عمه عمه ، مرده متوجه نمیشد جواب نمیداد پارسا هرچی تلاش کرد فایده ای نداشت و بالاخره بی خیال شد فکر کنم تو دلش گفت اه اه چی عمه بی ادبی الان ٢-٣ روزیه که عمو رو میگه ...
نویسنده :
مامانی
9:33